خیانت
راهی جز سقوط ندارد برگ پاییزی...
وقتی می داند درخت
عشق برگ تازه ای در سر دارد..................................................
ستاره اشوب
چشمان تو ستاره اشوب است
اشوب چشمان تو مطلوب است
دل در مصاف ناوک مژگانت
خونین ترین پرنده مغلوب است
تنها ترین
چرا غم ها نمیدانند
که من غمگین ترین غمگین شهرم
بیا ای دوست با من باش
که من تنها ترین تنهای شهرم
زندگی
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ...گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید در پس این باران
گاه باید خندید بر غمی بی پایان...
زندگی را با همین غم ها خوش است
با همین بیش و همین کم ها خوش است
زندگی را خوب باید ازمود
اهل صبر و غصه و اندوه بود...
بی تو
ای عزیز ترین تو که با من بودی
اسمان ابی بود
شب مهتابی بود
شعر ها شیرین بود
قصه ها پایان داشت
خنده ها معنی داشت
بی تو حالا اما...
زندگی زیبا نیست
هیچ کس مثل من
بی کس و تنها نیست
من گل...
من گل پژمرده ای هستم
چشم هایم چشمه خشک کویر غم
تشنه یک بوسه خورشید
تشنه یک قطره شبنم