پيام
+
رامبد بي درنگ به سمت قلک کوچکي که روي تاقچه بود ، رفت .
همه خستگي روزش را بر سر قلک بيچاره خالي کرد . پولهاي خرد را که هنوز با تکه هاي قلک قاطي بود در جيبش ريخت و با سرعت از خانه خارج شد .
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشيد آقا ! يه کمربند مي خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ... .
مغازه دار ميگه : به به . مبارک باشه . چه جوري باشه ؟ چرم يا معمولي
ღೋاحرار
93/3/14
2-نيلوفر مرداب
مشکي يا قهوه اي ، ...
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .
- فرقي نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !
2-نيلوفر مرداب
@};-