شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ ....دختر کوچولو وارد بقالي شد و کاغذي به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چيزهايي که در اين ليست نوشته بهم بدي، اين هم پولش. بقال کاغذ رو گرفت و ليست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندي زد و گفت: چون دختر خوبي هستي و به حرف مامانت گوش مي‌دي، مي‌توني يک مشت شکلات به عنوان جايزه برداري.

*diafeh*
93/6/19
بيا لبخند بزنيم بدون انتظار هيچ پاسخي از دنيا
نيکو صبر داشته باش
ولي دختر کوچولو از جاي خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه براي برداشتن شکلات‌ها خجالت مي‌کشه گفت: “دخترم! خجالت نکش، بيا جلو خودت شکلاتهاتو بردار” دخترک پاسخ داد: “عمو! نمي‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمي‌شه شما بهم بدين؟ ” بقال با تعجب پرسيد: چرا دخترم؟ مگه چه فرقي مي‌کنه؟ و دخترک با خنده اي کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
حالا متوجه شديد؟:)
ارتميس
@};-
:)
@};-
*diafeh*
الهييييييييييييييي
@};- فسقلي
*diafeh*
@};-
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top