شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ *انگشت هايش را نزديک دهانش ميبرد.نرمه گچ ها را فوت ميکند و نگاهي به سرتاسر کلاس مياندازد.به نيمکت اي سمت راست اشاره ميکند و ميگويد:از همين جلو شروع کنيد.جمله روي تخته سياه را دوباره ميخوانم.کف دست هاي عرق کرده ام راروي مانتو ميکشم. رد دست هايم روي مانتو به جا ميماند.صداي چرخ خياطي مادر توي سرم ميپيچد.ياد بابا ميافتم.انگار روي صورتم کوره پز خانه کار گذاشتند.داغ ميشوم .بچه ها يکي يکي بلند ميشوند.*
يک نفر درباره ي عروسي خواهرش ميگويد.نميشنوم چه ميگويد که همه ي بچه ها با صداي بلند ميخندند.دختر رديف جلويي چند کلمه انگليسي حرف ميزند و ميگويد قصد درارد در اينده استاد زبان شود.بغل دستيش هم چيز هايي درباره ي مرگ ميگويد و شانه هايش تکان ميخورد.خانم معلم از ما ميخواهد براي شادي روح پدر بزرگش فاتحه بخوانيم.
صداي نفس هايم انقدر بلند ميشود که نميفهمم بلاخره چند قل هو الله خوانده ام.2نفر ديگر هم خاطره هاشان را تعريف کنند نوبت به من ميرسد.کلمه ها را پس پيش ميکنم. عطر رز و مريم بخش ميشود. به پاهايم نگاه ميکنم.خاطرم جمع ميشود.بند کتاني هايم باز نيست.چراغ راهنمايي قرمز ميشود.فقط30 ثانيه وقت دارم.بايد بدوم و براي هم شاگردي هايم توضيح بدهم چگونه تمام تابستان،تعطيلاتم را سر چهار راه هاي همين شهر با گل ها بگذرا
:D عالي بودمينا
=) خواهش ميکنم به پاي شما که نميرسيم
به پايِ کيييييي؟؟؟=)
شما=)
خخخخخخ نه باو
نه
نگران نباش پيداش ميشه چرا همه سراغشو ميگيرن
=) مياد کجا داره بهتر از اينجا واسه گپ .........@};- @};-
دلم ميخواد ولي دارم ميرم بيرونx-( صدام زدن ....من که از خدامه:(
معصومه جان شرمنده:( ولي بايد برم....ميبخشيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي؟؟؟؟؟@};-
@};- @};-
ارتميس
:( :'(
خيلي هنرمندانه نوشتن
ممنون از نظرتون*عليرضا خان*
ممنون از لايکتون دوستان (*:. پژواک .:، عرشيا تکN، Hunter، عشق و دوري ?، عمو آيينه سکندر، ارتميس، ###پاورچين###، ||عليرضا خان||*)
ممنون از لايکت *مريم جان*
ممنون از لايکتون دوستان (صاحبدلان، * گشت ارشاد *)
ممنون از لايکتون دوستان(*پيام نما جامع، عرفان وادب*)@};-
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top