داســـــــــــــتانک : نمک
مرد و زن نشسته اند دور سفره. مرد قاشق را زودتر فرو میبرد توی کاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذارو ،و زودتر میفهمد که دستپخت همسرش بی نمک است. اما زن چشم دوخته به او
تامهر تایید اشپزی اش را از چشم های مردش بخواند و مرد که این قاعده را خوب میداند،لبخندی میزند و میگوید: (چقدر تشنه ام !)
زن بی معطلی بلند میشود و برای رساندن لیوانی اب به اشپزخانه میرود.سوراخ های نمکدان سر سفره بسته است و به زحمت باز می شوند و تا رسیدن اب فقط به اندازه پاشیدن نمک توی
کاسه زن فرصت هست برای مرد .
زن با لیوانی اب و لبخندی روی صورت بر می گردد و مینشیند . مرد تشکر میکند، صدایش را صاف میکند و میگوید : ( میدونستی کتاب های اشپزی رو باید از روی تو بنویسن؟)
و سوپ بی نمکش را میخورد ؛ با رضایت .
و زن سوپ با نمکش را می خورد با لبخنـــــــــد.