برگی از یادداشت من:اواز مرگ
به گور لحظه ها اواز مرگی
به چنگ باد ها فریاد برگی.
به باغ سرد و بی روح زمستان
صدای گام رگبار تگرگی
برگی از یادداشت من: فنجان خیال من
لبریز و لب سوز و لب دوز بود روزگار حضورت ،سرد و تلخ شده ای...........
و من دیگر نخواهم نوشید چای خاطراتت را که ته نشین شده ای در فنجان خیالم...
برگی از یادداشت من: یک من ، یک جرعه تو
دلم بالکنی مخواهد
روبه شهر و کمی باد خنک و تاریکی
یک فنجان بزرگ چای
یک جرعه تو
یک جرعه من
و سکوتی که در ان دو نگاه گره خورده باشد
بی کلام
میدانی؟
دلم یک من میخواهد برای تو
یک تو، تا ابد ، برای من
برگی از یادداشت من:لحظات ناب
به صد مرگ سخت
به صد مرگ سخت تر
در زندگی لحظاتی هست
که به صد مرگ سخت تر می ارزند!
خاطره ای شاید..........
رویایی.............
اتفاقی.....
برگی از یادداشت من: تو دلم غبار غربت
غربت یعنی به دنبال کسی گشتن و همه را شبیه او دیدن و همه را با او مقایسه کردن
به همه لبخند زدن و پیش همه بغض کردن و باز و همیشه به دنبال او گشتن …..
برگی از یاداشت من:حرفی نیست......
تو مرا یاد کنی،یا نکنی
باورت گر بشود،یا نشود
حرفی نیست......اما....
نفسم میگیرد.....در هوایی که
نفس های تو نیست.
برگی از یادداشت من:باران بهانه ای برای.....
یادم میاید، اینجا من هستم؛نیمکتی چوبی وچتری که بسته است. دلم تنگ نیست.......
تنها منتظر بارانم تا قطره هایش بهانه ای باشند برای نمناک بودن لحظاتم و اثبات بی گناهیم
برگی از یادداشت من:چتر منطق
مدت هاست چتر منطق بر سر گرفته ام تا باران «عشق» را تجربه نکنم!
دیگر توان مقابله با تب و لرز برایم نمانده!!!!!!!!!!!!!
برگی از یادداشت من:بوی کافور،عطر یاس
قلبم بوی کافور میدهد
شب به شب در ان مرده شور ها ارزویی را غسل میدهند وکفن میکنند
سفر از چشمان تو محال بود که ممکن شد، مرگ که دیگرمحال نیست
برگی از یادداشت من: بوی ناب انسانیت
ادم های ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچ کس را دوست ندارند
همان ها که برای همه لبخند میزنند
همان ها که همیشه هستند
برای همه هستند
ادمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاه است
بسکه هر کسی از راه میرسد
یا زمینشان میزند
یا ازشان سو
استفاده میکند
یا درس ساده نبودن بهشان میدهد
ادم های ساده را دوست دارم
بوی ناب ِادم ِمیدهند